رسول شوکتی از زندانیان سیاسی نظام استبدادی حاکم در پاسخ به نقد مندرج در سایت گزارشگران که در لینک زیر می بینید, متنی آموزنده و مهم نوشته است که نکات قابل توجهی در بر دارد.
نوشتار ایشان را در لینک زیر ملاحظه نمائید
در نامه ای مستقیم ضمن تشکر از آقای شوکتی ذکر کردم که حتما نظرم را در اینباره خواهم نوشت زیرا که بحثی است سازنده و آموزنده برای من.
ما چپ ها همیشه تلاش داشته ایم که دمکرات ترین ها نیز باشیم و از حق نظر و بیان بی قید و شرط همگان دفاع کنیم. طبیعی است که از هویت خودمان نیز دفاع میکنیم. تردیدی نیست که حق داریم از سوسیالیسم و جانباختگان راه آن دفاع کنیم.
برای من روشن است که آرمان مذهبی از سوسیالیسم تخیلی است. ذهنی است و رویائی بیش نیست.
آرزو دارد که عدالت اجتماعی و اقتصادی را برقرار کند. دست به دعا میشود و شعار میدهد. حال آنکه سوسیالیست ها آموزه های علمی مارکس را میخواهند بکار گیرند و محاسبات علمی و اقتصادی را در مناسبات اجتماعی بکار ببندند. شکست بلوک شرق اگر چه گردی از نا امیدی و یاس در میان سوسیالیستها پاشید اما آموزه هائی را نیز در بر داشت. عقب ماندگی تکنولوژیک, کم بها دادن به پژوهش ها و رفتار سیاسی اجتماعی غیردمکراتیک, ترفند ها و هجوم تبلیغاتی غرب و ... در حوزه های سیاسی اجتماعی امروزه درسهائی را برای تئوریسین های سوسیالیست در بر داشته است.
چپ محق است که مراسم و یادبودهای ویژه برای جانفشانان و آرمانخواهانش ترتیب دهد و یا تجمع سراسری و بین المللی برگزار کند. شکی نیست که چپ بخشی از جامعه انسانی است که بهترین ها را در پیش دارد.
اما دارم اما!
من به مفاهیمی از نوع چپ سنتی وچپ نوین باور دارم. نوین بودن را با مماشات با سرمایه داری و هواداران پر تنوعش برابر نمیگذارم. آنطور که راست های چپ نما و چپ نام به فراخور حالشان از آن سوء استفاده میکنند. نوین را برابر سه دهه تجربه جدید چپ از آشنائی با باقیمانده تجربه سوسیالیسم در تعدادی از کشورهای سوسیال دمکرات اروپائی میبینم. آن بخش که توانسته است هنوز مکانیسم های دولتی را بکار گیرد تا بخش غالب مردمش سرپناه یا کار داشته باشند و احدی از کمبود نان جان ندهد.
چپ سنتی اما هنوز با گذشته ها و پیشینه خودش نیز تصفیه حساب نکرده است. هنوز در مورد پدیده ای بنام استالین و یا علل شکست بلوگ سوسیالیستی قلم رنجه نمیکند و شعارهای چند دهه پیش را تکرار میکند. زمانی ما چپ ها شعار اعدام باید گردد را تکرار میکردیم. زمانی میگفتیم زندانی سیاسی مبارز آزاد باید گردد و.... ما عکس آقا را در ماه ندیدیم! ما شعار جمهوری اسلامی را تکرار نکردیم! اما از دریچه ای دیگر عقب مانده بودیم. چنانچه امروز در تعریف زندانی سیاسی و متد مبارزه با حذف آن هنوز سنتی عمل کنیم و جامعیت آنرا در نظر نداشته باشیم بدنبال توپ اصلاح طلبان یا مجاهدین خواهیم دوید. همان توپی که زندانی سیاسی خودی ( اصلاح طلبان دوره خاتمی ) و غیرخودی را سالها پیش در زمین بازی اپوزیسیون انداخت.
چنانچه از زندانی سیاسی بطور عام گفتگو میکنیم آنرا تعریف کنیم و از جامعیت آن دفاع کنیم. از اینکه هزاران زندانی سیاسی با وجود تفاوت هایشان و تنوع نظرات شان در کنار چپ ها , زندانی شدند, شکنجه و اعدام شدند. از این دفاع کنیم که زندانی سیاسی در هر شکلش نباید باشد. هیچ کس بجرم اندیشیدن و عقیده و مرامش نباید زندانی, شکنجه و اعدام شود. یکبار برای همیشه با این مقوله جداسازی بطور کلی ( وداع ) کنیم.
شفافیت ببخشیم به راهمان. از زندانیان سیاسی چپ و سوسیالیست دفاع میکنیم یا از این مقوله در مفهوم عام آن؟
این سوال را در برابر خود قرار دهیم و برگزاری گردهمائی ها را در همین زمینه و متمرکز انجام دهیم.. در پی چنین تصمیمی میتوان ترکیب دعوت شدگان و سخنرانان و هنرمندان را تنظیم کرد. سالن و سن را ترکیب کرد و بطور کلی مخاطب را دریافت. بویژه برنامه های یادبود در ایندوره نشان دادند که تنوع و تکثر بسیاری در این زمینه ایجاد میشود. برخی از یادبودها توانسته بودند بلحاظ کمی با گردهمائی جهارم سراسری زندانیان سیاسی برابری کنند. بلحاظ کیفی در زمینه هائی نیز بهتر عمل کردند. چنانچه این راه پیگیری شود در آینده شاهد آن خواهیم بود که اولا سراسری بودن واژه ای بی مسمی است. دوما جایگاه بارز این گردهمائی ها موقعیت خود را از دست خواهد داد. نگرانی من اینست که تلاشها و زحمات تا کنونی برگزار کنندگان این 4 دوره باقی بماند و شکوفا تر شود. خصلت سراسری بودن آن و استقبال گسترده از این گردهمائی ها گنجی است که می بایستی حفظ شود.
در مورد برخی از سوال هایت:
برای اطلاع تو عزیز مینویسم که من هم سالهائی را در زندانها و در آن دهه شوم بسر برده ام. مهم نیست که چه رقمی این سالها را تشکیل داده است. حتی یک روز آن هم اضافی بوده است. برای اطلاع تو عزیز مینویسم که من هم زمانی به آن سازمان ( راه کارگر ) تعلق داشته ام. پیش از دستگیری از آن سازمان جدا شدم و آخرین نفر دستگیری های اصفهان بوده ام. شاید بهمین دلیل کمتر شکنجه فیزیکی شدم. شاید بهمین دلیل اسم من امروز جزو اعدامی های 67 نیست و شاید هوشیاری مرا از دستگیری های مجدد و اعدام رهائی بخشید و امروز میتوانم در تبعید پشت این دستگاه هنوز بنویسم.
برای اطلاع تو عزیز مینویسم که من هم کتاب خاطراتی نوشته ام و منتشر کرده ام و تا کنون در هیچ مرکزی برای فروش نگذاشته ام. اگر خاطرات ارزشمند تو عزیز بطور کامل در سایت گزارشگران منتشر شده است و در آدرس زیر میتوان یافت.
اگر کتاب خاطرات بسیاری از عزیزان تا امروز روی سایت دیده شده است اما
خاطراتم را هنوز از طریق این صفحه منتشر نکرده ام. ترجیح داده ام که خاطرات تکاندهنده تر جان بدربردگان دیگر را منتشر کنم تا نوشتارهای شخصی ام را.
من هم با انسانهائی زندگی کرده ام که روزهای آخر زندگی شان را گذرانده اند و جرثومه مرگ جمهوری اسلامی از سر سفره های گروهی مان برای اعدام فراخواندند. با افرادی بوده ام که پاهای ورم کرده شان با گوشت های اضافی رخست ایستادن به آنها نمیداد و چار چنگولی راه میرفتند. چهره آنها همیشه در برابر چشمانم است و لحظه ای مرا آرام نمیگذارد. هم از اینرو نه تنها از هویت خودم که از حق زیستن آنان که ربوده شدند, از حق عقیده و نظر آنان که گرفته شدند, دفاع میکنم.
برای من مسعود و مریم رجوی, اینکه آنان که هستند و چه هستند و چه میخواهند, در دفاع از زندانیان سیاسی در مفهوم عام آن کم ارزش است. نام ها و چهره ها نقشی ندارند. پدرخوانده و مادرخوانده ای در ارتباط با گفتمان زندانیان سیاسی نمیشناسم. تجربه تو عزیز در دو نظام بسیار با ارزش است و تمامی سطور خاطراتت را نیز خوانده ام.
آنچه که بحث انگیز است ارتباط فرم و محتوی است. شکل و مضمون است. شاید برخی آنرا فنی ارزیابی کنند که نیست. دیدگاهی است. مجموعه ای از چپ گردهمائی ها را برگزار میکنند. نامها, شعارها و نوشتارها تمامی نشاندهنده این موضوع است. خواندن و شنیدن نامهائی آشنا از قبیل امیر جواهری لنگرودی, فرخ قهرمانی, همایون ایوانی وووو نشاندهنده اینست که سوسیالیست هایی معتمد و کوشنده در راهند. راهی که قطعا و در هر زمینه ای سرانجام موفقیت آمیز و موثری خواهد داشت. بخودی خود این یک نقطه قوت است. این نامها سوابقی بسیار روشن دارند و حس اعتماد خواننده را بر می انگیزند.
نام ها همواره بیانگر و بازتاب محتوی و عمل جمعی هستند
عرفی است و میبایستی منعکس باشد. چنانچه با هویت چپ برنامه ای برگزار میکنیم صحیح است که نام آن را نیز متناسب با برنامه مان تنظیم کنیم. چکیده نقد من این است.
بهروز سورن
25.10.2011
www,gozareshgar,com