در غروب
بادی به چینه دانت می اندازی
کاکل فراز می کنی
و کرک های نرم گلوگاهت
سیخ سیخ می شوند,
قد قد
قد
قدا
قد قد
قد
قدا
گردن می چرخانی
به راست
به چپ
به بالا
به پائین
سایه باز که نیست,
دانه در دهان مان می گذاری
و سر راست می کنی
قد قد
قد
قدا
قد قد
قد
قدا
قد قد
به ناگاه بی گاه
دستی
چنگی
چیزی
با شتاب رعد
و به سرعت یک دم
می آید زیر چتر بال پر غرورت
که پناهگاه ماست,
و یکی از ما را می قاپد!
تا سر بچرخانی
چنگ خون آلود مانده است
و پر ریخته
و شیون درد تو
قد قد
قد
قدا
قد قد
قد
قدا
قد قد
قد
قدا
قد قد
قد
قدا
قد قد
قد
قدا