هم اکنون در آستانه 22 بهمن سی و یکمین سالروز 1357 انقلاب ضد سلطنتی قرار داریم. امروزه فضای سیاسی حاکم بر کشورمان و خروش اعتراضی مردمی در خیابانها یادآور مبارزات آن دوران است. دیکتاتوری مذهبی برخاسته از مبارزات ضد سلطنتی نشان داده است که صدها بار وحشیانه تر از خاندان پهلوی و دارای ظرفیتهای بسیار فراتر از دیکتاتوری سلطنتی بوده و در این رهگذر از هیچگونه رذالتی در سرکوب جنبشهای خیابانی مردم – شکنجه و زندان و اعدام آنان- دریغ نمی ورزد.
اکنون جنبش جاری عزم خویش را در دستیابی به اهداف دمکراتیک با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در بعدی وسیع و توده ای پیوند زده است. این کاربست تجربه قیام شکوهمند 57 است که خواسته های دمکراتیک را با سرنگونی نظام شاهنشاهی در پیوند قرار داده بود. وجه مشخصه اعتراضات امروزه اما آنست که اینبار اندوخته آگاهی و شناخت مردم کشورمان بسیار فراتر از آن دوران است. آگاهی به ضرورت سرنگونی کلیت نظام و رادیکالیسم در طرح مطالبات خود از آنجمله اند.
بی گمان طرح خواستهای آزادیخواهانه و دمکراتیک چنانچه با مطالبات اقتصادی و برابری خواهانه توام گردد میتواند مردم محروم کشورمان را به سرمنزل مقصود روانه گرداند زیرا آزادی و برابری مکمل یکدیگرند. مردم بخوبی میدانند و تجربه کرده اند که رژیم حاکم چگونه مطالبات آزادیخواهانه آنان را در پوشش باصطلاح " مبارزه " ضد امپریالیستی وبه راه انداختن هیاهو ورجز خوانی های پوچ به حاشیه رانده و دیکتاتوری را در همه شئونات زندگی روزمره آنان جاری ساخته است. بی تردید پیوند خواستهای برابری طلبانه و آزادیخواهانه میتواند مردم محروم کشورمان را از زیر فشارهای خرد کننده اقتصادی و سیاسی برهاند. باید بر شعارهای آزادیخواهانه وبرابری طلبانه تاکید کرد. سرکوب هرنوع آزادی واجرای برنامه نئولیبرالی رژیم که اکثریت مردم راطی سی سال گذشته به فقر وفلاکت دچارساخته است، بگونه ء عینی ضرورت پیوند آزادی وبرابری را به اثبات رسانده است.
مردم کشورمان از لابلای اعتراضات خیابانی خود دریافته اند که سرکوبگران در ازای مطالبات حق طلبانه آنان تنها و تنها زبان خشونت را بکار میبرند و دیری نخواهد پائید که به ضرورت دفاع از خود و کاربست تدابیر لازم برای مقابله با دار و درفش حکومتی پی میبرند. مردم کشورمان بر اثر تجربه سی ساله خود از حاکمیت جمهوری اسلامی دریافته اند که جنایتکاران حاکم را تنها با گسترش همبستگی عمومی و اعتصابات سراسری کارگران، زحمتکشان، زنان، ملیت ها و جوانان میتوانند از صحنه سیاسی حذف وکشور را از لوث وجودشان پاک کنند. این روند آغاز شده و مردم با گسترش وارتقاء سطح جنبش موجود وخود سازمانیافته ء خویش وسازماندهی رهبری واقعا مستقل ورادیکالی که با همفکری وهمآ هنگی رهبران عملی خود بوجود می آورند، به سر انجام پیروزمند مبارزه خود دست خواهند یافت.
توده ها بخوبی میدانند که در جریان قیام بهمن 57 و در نبود رهبری انقلابی که از منافع همه اقشار و لایه های اجنماعی دفاع کند، رهبری انقلاب در سازش با کشورهای امپریالیستی بدست مرتجعین و در راس آنها خمینی جلاد افتاد و پی آمد آنرا تا به امروز با گوشت و پوست خود تجربه کرده اند. از همینرو اینبار اما در جستجوی راهی دگر خواهند بود و این مهم با چشمداشت از اصلاح طلبان و سازشکاران میسر نخواهد شد همانگونه که نظرانداختن به خارج از مرزها نمیتواند راهگشا باشد. یگانه رهبری جنبش قطعا از درون آن و با تکیه بر روشنفکران، کارگران، جوانان و زنان تبلور خواهد یافت. اصلاح طلبان در هفت ماه گذشته به روشنی ظرفیتهای محدود خود را نشان داده اند و در حال حاضر هراسان از رادیکالیسم گسترش یابنده اعتراضات خیابانی در پی مذاکره و مماشات با حاکمان هستند. حال آنکه توده ها با طرح شعارهای رادیکال خود نشان داده اند که کلیت نظام را نشانه رفته اند. بیانیه شماره 17 موسوی و اظهارات اخیر کروبی و خاتمی بوضوح نشاندهنده رایزنی های رهبری علنی جنبش سبز است که راههای خروج از بحران! را برای حفظ حاکمیت ننگین رژیم جستجو میکنند.
اما جنبش را سر باز ایستادن نیست و رادیکالیسم سیاسی و اجتماعی از درون آن بیش از پیش برخواهد خواست و سازش کاران را بگوشه انزوا خواهد راند.
کمیته دفاع از آزادی و برابری در ایران – وین
2.02.2010