از نظر من امپریالیسم سیاست سرمایه برای پیشبرد منافع سرمایه داری جهانی است .
سرمایه داری جهانی در روند رشد تکوینی خود افت و خیز دارد و در بطن خود بحرانهای ادواری را پشت سر میگذراند " ولی بالا و پایین ندارد" که یک مرحله از رشد ان را بالاتر، نقطه اوج و مرحله بعدی را نقطه افول ان ارزیابی کنیم.
سرمایه داری ، سرمایه داری استیک نظام و سیستم بهره کشی مطلق بر پایه مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و ثروت حاصل از کار، با این تایید ان مؤلفه که در درون خود جناحها و قطب بندیهای همزاد خود را دارد .
سرمایه داری وابسته یا غیر وابسته هم خوانش غلطی از چگونگی توسعه و گسترش سرمایه در عرصه جهانی است.
در این راستا منطق سرمایه ، سیاست کاربردی سرمایه است که چگونگی عملکرد ان را به مثابه امپریالیسم در جهت هموار کردن موانع برای توسعه و تثبیت قدرت سرمایه از خود کنش واکنشنشان میدهد
امریکا که از بعد از جنگ دوم جهانی به علت حجم عظمی از انباشت و تمرکز سرمایه اسیب ندیدن از جنگ تنها سیاست گذار نماینده سرمایه داری جهانی هست که برای برداشتن موانع از سیاست زور اقتصادی ، اهرم تهدید ، جنگ در ابعاد مختلف و گسترده جهت پیشبرد منافع سرمایه و غارت ثروت ملت های دیگر استفاده کرده و میکند.
در مقابل چین قدرت اول سرمایه صنعتی سیاست خنثی برای حضور سرمایه صنعتی را پیشه کرده و با استفاده از سیاست عدم دخالت سیاسی و عدم خشونت منافع سرمایه صنعتی را در حوزه اقتصاد نئولبیرا لی نمایندگی میکند.
همان اندازه امریکا از اهرم جنگ برای پیشبرد منافع سرمایه مالی از سیاست امپریالیستی بهره میگیرد که چین از طریق سیاست خنثی منافع سرمایه صنعتی را در غارت منافع کشورهای افریقایی از سیاست های امپریالیستی استفاده میکنند .
گرچه تنش و تقابل در رهبری سرمایه داری و سیاست راهبردی کنش و واکنش سرمایه بین، چین ،امریکا ، در عرضه های مختلف استراتژیک و همچنین نحوه حضور و اثر گذاری سرمایه وجود دارد .
عروج چین و افول امریکا بعنوان دو گرایش و قطب قدرتمند سیاست امپریالیستی سرمایه بطور واضح تنش و واکنشهای خود در نوح سیاست گذاری چگونگی حرکت سرمایه را نشان میدهد . نقش سرمایه صنعتی به طرق و شیوه خنثی و نقش سرمایه مالی جنگ و تحمیل فشارهای اقتصادی ابزار تحریم است
واکنش چین در سیاست اقتصادی خنثی ، واکنش امریکا دخالت و تعرض در تثبیت قدرت سرمایه در سطح جهانی کاملا مشهود و نمونه بارز اختلاف بین سرمایه مالی و سرمایه صنعتی در تحمیل سیاست های امپریالیستی سرمایه در عرصه جهانی است
گرچه هنوز قدرت تخریب سرمایه مالی جهت هموار کردن موانع برای حداکثر سود با استفاده از اهرم های مالی ، تحریم های اقتصادی، به موازات ان اهرم زور ،قدرت نظامی، در راس ان امریکا را نباید دستکم گرفت .
با این وجود جهان سرمایه برای تغییر قدرت از بی ثباتی سرمایه مالی به سمت ثبات سرمایه صنعتی در حال گذار است .
بحث و بررسی عمیق تر مفهوم "امپریالیسم" نیاز به بازشکافی و تحقیق بیشتری دارد و جایش در این نوشته نیست و هدفم صرفا فراهم کردن یک دیالوگ و گفتمان برای مباحث بعدی در این خصوص است.
انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور که در واقع در بد بینانه ترین شکل انتخاب سرمایه مالی و اهرم فشار قوی رسانه های وابسته به این بخش از سرمایه ، با همکاریاتاق های فکردانشگاه ، یل ، استانفورد، و با پشتوانه مالی انجمن یهودیان امریکا "ایپک" یک انتخاب استراتژیک در ادامه دکتر ین" ساموئل هانتیکتون" جنگ بربریت " جنگ تمدنها " است.
از طرف دیگر اقتصاد امریکا در پی بحرانهای ممتد که عامل اصلی این بحران سرمایه مالی بالاخص سرمایه مالی امریکا است که تاثیر مخرب اش نه تنها در خود امریکا بلکه اقتصاد نئولبیرال سراسر جهان را به زانو درآوردهبود زمینه های افول اقتصاد امریکا را تسریع کرد و از این لحاظ امریکا جایگاه خود را به عنوان اولین قدرت اقتصادی جهان تا چند سال اینده در خطر می بیند
باز گشت به سیاست یک جانبه گرایی "امریکا نخست" که زمنیهانتخاب "ترامپ " را فراهم کرد در عمل دنباله سیاست دوران ریاست جمهوری "جرج بوش" را در دستور کار خود در عرصه بین المللی است .
باز گشت به نوعی اقتصاد صنعتی داخلی برای کاهش قدرت اقتصادی چین خاصه صنایع پیشرفته و فرا خوانی تولید مدرن در خود امریکا است . به این منظور نیاز به پشتیبانی سرمایه مالی دارد
از طرفی حفظ قدرت رهبری بلامنازع سرمایه مالی توسط امریکا و از طرف دیگر مهار رشد صنعتی قدرت اقتصادی چین هنوز با اهرم سیاست روش استراتژی ،جنگ اقتصادی، جنگ نظامی ، را دنبال میکنند.
دکتر ین ادامه جنگ در خاور میانه یک از خواست های گرایشی پر قدرت از سرمایه مالی امریکا است.
ادامه جنگ در خاور میانه ، ویران تر کردن خاورمیانه، همان سیاست هایی که زمنیه حمله نظامی در عراق رادر دستور کارش بود و در اینده هم زمنیه درگیری نظامی را با حکومت اسلامی ایران را فراهم خواهد کرد .
تحریم های اقتصادی در هیچ دوره ایی هیچ حکومتی را سرنگون نکرد . امریکا از بدو به قدرت رسیدن فیدل کاسترو تا به امروز کوبا را مورد تحریم اقتصادی قرار داد و این سیاست نتوانست خللی در بقای دولت کاسترو ایجاد کند .
تحریم کره شمالی هم تا به امروز هیچ تاثیری در بقای این حکومت نداشت که در نهایت دولت امریکا رابا راست ترین گرایش یک حاکمیت به غایت جنگ طلب ، برای تحمیل سیاست زور سرمایه جهت هموار کردن موانع و باز کردن درهای اقتصادی کره شمالیپایه میز مذاکره برد
نمونه اشکار عدم کارهایی تحریمهای اقتصادی در مورد عراق بود. بعد از ده سال شدید ترین تحریم های را که منجر به کشته شدن هزاران کودک عراقی که عمده قربانیان این تحریم ها مردم عراق بودند بی فایده دیدند و دست به اهرم قوی تر از ابزارهای سرمایه یعنی جنگ و حمله نظامی متوسل شدند و عراق را اشغال کردند و جنایتی دیگر بر دفتر جنایت های سرمایه داری جهانی به سرکردگی امریکا افزودند.
هیچ شک و شبهه نیست که اکثریت مردم اینکشورها بلاخص کارگران و سایر حقوق بیگیران، کودکان ، مادران ، عمده قربانیان تحریم های اقتصادی هستند . از طرف دیگر اتخاذ سیاست تحریم اقتصادی برای ساقط کردن یک حکومت سرکوبگر ، رژیم حاکم را مصمم تر برای سرکوب مطالبات مردم جهت رسیدن به حقوق خود خواهد کرد.
تحریم های اقتصادی بر علیه جمهوری اسلامی با توجه به سیاست یک جانبه گرایی امریکا در عرضه سیاست بین المللی به مراتب نا کارا مد تر نسبت به دوران قبل از روی کار امدن ترامپ خواهد بود . تحت هیچ شرایطی زمنیه های سقوط این رژیم را آنگونه که امریکایی ها ادعا میکنند فراهم نخواهد کرد .
تجارب گذشته نشان داده است که صرف تحریم جز فقر و فلاکت بیشتر برای مردم دستاوردی برای تغییر رژیم ها نداشته است
سیاستهای کوتاه و دراز مدت تحریم های امریکا و تاثیر ان بر بقای رژیم از یک طرف، و از طرف دیگر اثرات ضد انسانی تحریم ها به مردم ایران و سیاست به اصطلاح رژیم "چنچ" هار ترین گرایش راست دولت امریکاتنها میتواند رژیم را در شرایط دشواری برای نشستن به پای مذاکره وادار کند .
نه ترس از جنگ بلکه ترس از انقلاب
با این مضمونحکومت ملا ها هم تجربه عراق و هم تجربه لغو برجام و سرعت بازگشت تحریم ها را در مقابل خود دارند.
نشستن پایه مذاکره با کسانی مثل "جان بلتون" و پمپئو " کسانی که یک هدف را آشکارا در برخورد با رژیم در دستور کارخود مطابق با خواست "ایپک" قرار داده اندیک خود کشی سیاسی برای حکومت آخوندها است .
بر این اساس رژیم از سیاست یک بام دو هوا و وقت خریدن شاید تحولی در امریکا رخ دهد و حوادث به نفع رژیمرقم بخورد استفاده میکنند .
با در نظر داشت سیاست منفعل روسیه ، چین و همچنین دولت های اروپایی در برخورد به مسئله تحریم ها با توجه به آشفتگی اشکار تصمیمات" ترامپ " و سیاست یک جانبه گرایی "امریکا نخست" ایا استراتژی تحریم و در نهایت حمله نظامی تحولات سیاسی در ایران را در فردای سرنگونی به کدام سو سوق خواهد داد
مسئله قدرت سیاسی بعد از سرنگونی چگونه رقم خواهد خورد و جانشین اینده حکومت کدام گرایش سیاسی خواهد بود
با این پیش فرض اگر چنانچه تحریم ها ان اهدافی سیاسی که همانا سقوط رژیم که جناح جنگ طلب دولت امریکا در دستور کار خود قرار داده تحقق پیدا نکند ، با بحرانی تر کردن تنش و ایجاد یک شرایط جنگی و حادثه مصنوعی گزینه جنگ را در دستور کار خود قرار خواهند داد. همان سناریویی را که برای صدام حسین و عراق برنامه ریزی کرده بودند .
محدود کردن قدرت نظامی رژیم در گام نخست و درنهایت حمله نظامی هوایی و موشکی برای نابود کرد زیر ساختارهای اقتصادی کشور بالاخص تاسیسات نفت ،گاز در جنوب ایران و عمیق تر کردن بحران اقتصادی برای رژیم
البته اگر این سیاست موفق شود و رژیم در یک شرایط نا برابر و ترس از انقلاب با امریکا سازش کندبا این پیش فرض که امریکا هم خواهان انقلاب در ایران نیست بلکه مطیع کردن یا جابجایی قدرت در درون خود رژیم است
در بعد دیگر حمله نظامی میتواند برای رژیم جهت جلوگیری از یک انقلاب اجتماعی وسیله ایی برای تشدید سرکوب همان شعار " جنگ نعمت " باشد، با استفاده از نیروهای بسیج امریکا را وارد یک جنگ فرسایشی کند و از این طریق به بقای خود ادامه دهد ، شرایط جنگ فرسایشی که هم خوشایند روس ها و هم چینی ها برای تضعیف امریکا است.
بسیاری از سیاست مداران دور اندیش امریکا ضمن تاکید بر تجربه شکست جنگ عراقعواقب هزینه مالی شروع جنگ با ایران را به جناح جنگ طلب حاکم بر کاخ سفید هشدار می دهند
بدون تردید با توجه به موقعیت ژئوپلتیک ایران دشواری شرایط حمله زمینی و هزینه سنگین تر از حمله نظامی به عراق حتی اگر امریکا به اهداف نظامی خود برسد بهلحاظ مالی اقتصاد امریکا را دچار بحرانی عمیق تر از بحران مالی 2008 خواهد کرد
در هر شرایط ، گزینه تحریم اقتصادی و جنگ ، سرنوشت رژیم چگونه رقم خواهد خورد
بررسی پی امد های احتمالی حرکتهای اتی امریکا درجایگزینی رژیم و متعاقب ان کدام نیروی سیاسی تامین کننده منافع امریکا در ایران خواهد بود.
کدام نیروهای درگیر صرف نظر از موا ضع سیاسی شان در برخورد به تحولات و تاثیرات دخالت دولتهای خارجی با استفاده از پتانسیل مردم در برهم زدن معاد لات از پیش تعییین شده توان گرفتن قدرت سیاسی را در ایران خواهد داشت.
با توجه به عوامل حاکم بر شرایط سیاسی ایران، ، اثرات مخرب تحریم های اقتصادی اگر جنگی هم اتفاق افتاد که من شروع جنگ را محتمل نمی دانم و حضور ناوگان جنگی امریکا در منطقه صرفا یک نمایش نظامی برای مذاکره تا لشگر کشی همه جانبه برای سرنگونی رژیم است
مبارزات کارگری ، معلمان ،زنان ، دانشجویان و اقشار دیگر جامعه میتواند با بهره گیری از شرایط حاد تخاصم درگیری بین دو جناح ارتجاعی نماینگان سرمایه ،امریکا ، ملاها ، با استفاده از موقعیت ویژه بحراناقتصادی نتیجه تحریم ها ، گشایش "راه سوم "نه جنگ ، نه حکومت اخوند ها ،آلترناتیو سرنگونی رژیم را در دستور کار خود قرار دهند تا زمنیه هایتدارک یک انقلاب اجتماعی را فراهم کنند.
سرنگونی جمهوری اسلامی تنها از طریق یک انقلاب اجتماعی امکان پذیر است و می تواند جلوی هرگونه فاجعه ایی چه در شکل اقتصادی و چه در ابعاد نظامی اش را بگیرد.
08/05/2019
ک – الوند
k.alvand@yahoo.com