28.04.19 16:16 Alter: 4 yrs

یادداشت هفته:کاوه دادگری:از «لشکرکشی دیپلماتیک» تا «جنگ علیه تروریسم»

Kategorie: Nachricht

 

از «لشکرکشی دیپلماتیک» تا «جنگ علیه تروریسم»

زمانی نه چندان دور، در روزهای 13 و 14 فوریه 2019، کنفرانس ورشو با ترکیبی کم‌سابقه و دستور کاری روشن برای ایجاد ائتلافی چند قاره‌ای علیه رژیم اسلامی ایران، برگزار شد. خطوط کلی و جهت‌گیری‌ها و دور و نزدیک شدن کشورهای شرکت‌کننده در کنفرانس و بلوک‌های قدرت و نیز سطح شرکت‌کنندگان و ملاقات‌های حاشیه کنفرانس و اظهارنظرها را به اختصار در یادداشت «لشکرکشی دیپلماتیک» برشمردیم؛ و در آن جا این جمع‌بندی را به دست دادیم که کنفرانس مزبور توسط آمریکا و هم‌پیمانان خاورمیانه‌ای‌اش، فشار بیشتری را در ماه‌های آینده بر مداخله‌گری رژیم در کشورهای سوریه، عراق، یمن و جاهای دیگر وارد خواهد کرد و شرایط را برای تنگ‌تر کردن حلقه محاصره و انزوای بیشتر رژیم در منطقه

و نیز در سطح بین‌الملل تدارک خواهد دید. تا آن جا که به آمریکا مربوط می‌شود با گام‌های بعدی کاخ سفید در محاصره اقتصادی، سیاسی و نظامی رژیم اسلامی، این امر با شتاب بیشتر به چرخش درآمده است؛ بنابراین اگر چه کنفرانس ورشو الزاماً فاقد قطع‌نامه و تصمیم‌گیری الزام‌آور بود، اما با تصمیم اخیر آمریکا در روز 19 فروردین 1398/8 آوریل 2019 در اعلام این که سپاه پاسداران رژیم اسلامی یک سازمان تروریستی است، پیامدهای بسیار گسترده و ژرف متمایز از آن چه در کنفرانس جریان یافت، در انتظار همهٔ طرف‌های درگیر می‌باشد؛ و خواسته و ناخواسته پای همهٔ عاملان و رابطان و معامله گران عرصه سیاست، اقتصاد، بازرگانی، امنیت و تسلیحات را به میان می‌کشد.

افزون بر این‌ها، اقدامات عملی آمریکا در ادامه تحریم اقتصادی و مالی رژیم، بیانیه اخیر کاخ سفید در عدم تمدید معافیت 6 ماهه برای 8 خریدار عمده نفت ایران بود که روز 12 اردی‌بهشت 98/2 می 2019 پایان می‌یابد. به این ترتیب پازل اقدامات یک‌جانبه آمریکا علیه رژیم اسلامی برای یک دوره کامل که می‌توان آن را در ادامه همان لشکرکشی دیپلماتیک ارزیابی کرد که الزاماً به تکمیل محاصره اقتصادی انجامیده است، تقریباً به پایان رسیده است. آن چه که می‌ماند گذر از این مرحله و فشار برای تحقق امری است که کاخ سفید آن را تا این لحظه «تغییر رفتار» رژیم اسلامی ایران اعلام کرده است. حال پرسش اصلی این است که این «تغییر رفتار» در شرایط کنونی برای سردمداران کاخ سفید و سرمایه‌داری غرب چگونه تعریف می‌شود و برای تحقق آن، پس از خاتمه این دوره چه معنایی دارد و نیز چگونه عملی می‌شود.

به نظر می‌رسد اقدامات محدودکننده – و می‌توان گفت فلج‌کننده- آمریکا که با خروجش از توافق‌نامه برجام شتاب بیشتری گرفت، ناظر بر شرط‌های دوازده‌گانه‌ای است که اول لار در 21 می 2018 از سوی وزیر خارجه، ژرژ پمپئو، اعلام شد. با نگاهی به این شرط‌ها روشن است که این سپاه پاسداران رژیم اسلامی و بلوک سیاسی – نظامی پشت سر آن است که در همه این موارد نقش‌آفرینی می‌کند و هدف‌های جنون‌آمیز، بلندپروازانه و ضد مردمی رژیم اسلامی را در داخل کشور و منطقه خاورمیانه و در همکاری با گروه‌های موسوم به جهادی از قبیل حماس، حزب‌الله لبنان، جهاد اسلامی، طالبان، القاعده و غیره و نیز جنگ‌های نیابتی در سوریه و عراق توسط سپاه قدس و حشدالشعبی و حوتی‌های یمن دنبال می‌کند. کار مداخله نظامی رژیم در منطقه، علاوه بر تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای و تولید موشک‌های قادر به حمل کلاهک‌های هسته‌ای و عملیات تکمیل‌کننده دیگر، از جمله تلاش‌هایی است که مستقیماً به زورآزمایی و جنگ‌افروزی بازوی نظامی برون‌مرزی سپاه یعنی سپاه قدس مربوط می‌شود؛ بنابراین اعلام رسمی آمریکا دال بر تروریست خوانده سپاه پاسداران امر بی‌سابقه و بدون مقدمه‌ای نیست. آن چه که در این موضع اهمیت دارد نتایج عملی آن است که این نیرو را در آستانهٔ هدف مستقیم و غیرقابل‌ پیش‌بینی نیروهای نظامی آمریکا مستقر در خلیج‌فارس، سوریه و عراق قرار می‌دهد. حملات ویران‌کننده اسرائیل به پایگاه‌های نظامی سپاه پاسداران در سوریه، دقیقاً در همین راستا معنا دارد؛ بنابراین می‌توان انتظار داشت که موضع اخیر آمریکا، توجیه و تأیید این حملات است و احتمالاً دامنه این عملیات را گسترده‌تر می‌سازد و چه بسا عربستان را نیز تشویق کرده و با خود همراه می‌نماید. اعلام موضع فوری اسرائیل و عربستان در استقبال از بیانیه مزبور نیز همین پیام را با خود دارد.

نکته آخر اشاره به موضعی است که مدت‌هاست بخشی از نیروهای چپ ایران را به خود مشغول کرده و به طرز مبالغه‌آمیزی به‌ عنوان خط متمایزکننده میان اپوزیسیون خارج، صفوف پراکنده آن‌ها را هر از گاهی با گرم شدن و بحرانی‌تر شدن فضای منطقه، پراکنده‌تر می‌کند. منظورمان موضع و یا مقوله‌ای است که در تحت عنوان کلی «رژیم چنج» میان این طیف از اپوزیسیون مبادله می‌شود و مبنای برخی صف‌بندی‌ها، اتهام زنی‌ها و البته جهت‌گیری‌های سیاسی می‌شود. در مفهوم کلی و دم‌دستی، «رژیم چنج» در این معنا خلاصه می‌شود که آیا سیاست آمریکا، براندازی رژیم اسلامی در ایران است یا خیر و در صورت اثبات، این امر را به نحوی که در عراق و افغانستان انجام داد، به انجام می‌رساند و در این صورت حکومت جانشین را البته خود تعیین می‌کند. این جاست که پای بخش‌هایی از اپوزیسیون به میان کشیده می‌شود که گویا بی‌صبرانه منتظر چنین رویکرد و رویدادی هستند و بنابراین می‌کوشند خود را کاندید چنین انتخابی کنند. ازاین‌رو چون چنین رویکردی از اساس ارتجاعی و امپریالیستی و تجاوزکارانه است، بایستی پیشاپیش آن را به‌عنوان یک واقعیت قریب‌الوقوع محکوم کرد و تمام احتمالات و جریانات و گرایش‌هایی که نسبت به این رویکرد احتمالی – و از نظر آن‌ها حتمی – بی‌اعتنایی می‌کنند به‌عنوان دیدگاه و گرایش انحرافی و گمراه، محکوم  و از دایره انقلابی‌گری و ترقی‌خواهی و همکاری و اتحاد عمل به بیرون پرت کرد. این که نهاد این معرفه یعنی سیاست تجاوزکارانه امپریالیستی علیه کشور ثالث محکوم است، کاملاً صحیح و انسانی و اصولی است؛ اما این نهاد با گزاره مربوطه که هر سیاستی که خواهان تغییر حکومت در کشور دیگری شوند- گیریم حکومت به اصطلاح«قانونی» – مدلول حکم فوق هستند، نه تنها اصولی و انسانی نیست، بلکه بسیار جاهلانه و از دایره کنش گری سیاسی بسیار پرت و بی‌وجه است. همهٔ نیروهای ترقی‌خواه و انقلابی و سوسیالیستی در اپوزیسیون خارج و بخش‌های رو به گسترشی از مردم جان به لب رسیده ما، خواهان سرنگونی رژیم اسلامی و جایگزینی آن با یک رژیم سیاسی شایسته خود اعم از رادیکال‌ترین شکل – حاکمیت شورایی- تا شکل‌های کمتر دموکراتیک هستند. در تمام عمر نکبت‌بار رژیم اسلامی، نیروهای چپ و انقلابی از نوشتن شعار سرنگونی در پای اعلامیه‌های خود و البته در زندگی و مشی روزانه‌شان نیز غفلت نکرده‌اند. افزون بر این همواره و به درستی سیاست کشورهای ثالث و ازجمله کشورهای قدرتمند سرمایه‌داری در سه قاره را رصد کرده‌اند که آیا با این خواست انقلابی همراهی می‌کنند یا خیر.حال بی‌توجهی به این حقایق انکارناپذیر و آویزان شدن صرف به مشتی قافیه‌پردازی‌های نخ‌نما و بی‌خاصیت و توسل به ‌کلی‌گویی‌های به ‌ظاهر انقلابی دردی از توده‌های کارگر و زحمتکش را نه تنها درمان نمی‌کند؛بلکه عملاً خاک به چشم آن‌ها پاشیده و در پوشش انقلابی‌گری در ست در کنار رژیم ارتجاعی می‌ایستد.مقطع آغاز جنگ ارتجاعی هشت‌ساله و سقوط و اضمحلال این دست استراتژی‌های مردم بربادده و ویران گر را از سوی همین دست مواضع و تحلیل‌های بی‌رمق و سطحی که ربطی به سیاستورزی و کنش گری انقلابی و رهایی‌بخش ندارد،شاهد بودیم و همه می‌دانیم که نتایج آن مواضع راست روانه و ارتجاعی چه بود.افزون بر این بایستی این نکته را نیز دریافت که در تحت همان اصطلاح کذایی،می‌توان شرایطی را ملاحظه کرد که این امر لزوماً به معنای ورود آمریکا و یا هر کشور برانداز دیگری به فاز نظامی نیست و می‌تواند از شیوه‌ها و راه‌های متفاوت از سوی آنان دنبال شود که چندان شباهتی هم به نمونه عراق و افغانستان نداشته باشد.نمونه فروپاشی «سوسیالیسم اردوگاهی» در دهه 90 میلادی و پدیداری انقلاب‌های موسوم به «مخملی» و نیز جارو شدن دیکتاتوری‌های نظامی باندهای کودتاچی در آمریکای جنوبی از این دست «رژیم چنج» هاست که هیچ ربطی به نزدیک‌بینی‌های مفرط برخی از چپ‌های ایران ندارد.

کاوه دادگری

27/04/2019-7 اردی‌بهشت1398

kavedadgari@gmail.com




Gozareshgar
info@gozareshgar.com