جامعهی سیلزده و سیلابهای بهاری
«یوگی جانسون جلوی پنجره کارخانه بزرگ پمپسازی شهر میشیگان ایستاده بود و بیرون را نگاه میکرد. بهار به زودی از راه میرسید. یوگی جانسون توی این فکر بود که ممکن است حرف این یارو نویسنده هاچینسون که میگفت اگر زمستان از راه برسد، ممکن است که بهار از پی آن بیاید، این بار هم درست از آب دربیاید؟»
ارنست همینگوی: سیلابهای بهاری، ترجمه محمدرضا شکاری
***
بارش سنگین روزهای آغازین بهار 1398، پس از دو دهه خشکسالی و هول و هراس مردم در کمآبی و خشک شدن شماری از رودخانهها و دریاچهها و کاهش آبهای تحتالارضی و چاههای کشاورزی و سقط تولید گندم به نیم محصول سالانه، و بسیاری کمبودهای دیگر که به «قهر طبیعت» و «آسمان» گرده میخورد، اکنون نه «رحمت» که «زحمت» ی گران و هولناک را در سطح جامعه و وجدان عمومی گسترده است که هنوز در جریان است و پایان آن در روانشناسی اجتماعی مردم ما ناپیداست؛ هم چون فاجعه زلزله که بهعنوان جزئی از حافظه تاریخی بخشی از مناطق کشور تبدیل شده است؛ گیریم نه به عمق زلزله اما بسیار گستردهتر و پایدارتر از آن: آخرین آمار از کشته شدن نزدیک به پنجاه نفر و گسترش سیلاب در 400 شهر واقع در 10 استان کشور است. خبرهای هولناکی از هجوم ابرهای سیاه و تیره بر فراز شهرها، باران سنگین در راه و احتمال هجوم چندباره «اژدها» ی سیل و برقراری وضعیت قرمز در شهرهای در محاصره سیل مانده، راههای قطعشده و روستاهای آبگرفته و تخلیهشده، هراس از ناپایداری سدهایی که به حداکثر آبگیری خود رسیدهاند و باز کردن دریچههای اضطراری سد دز پس از پنجاه سال، آمار کشتههای انسانی که به عدد 50 رسیده است، ویرانی صدها و هزاران خانه در شهر و روستا، تلفشدن دامها و مرغداریها، تخریب زمینهای کشاورزی و صدها ویرانی و نابودی سازههای اقتصادی، تولیدی، ساختمانی، راهها و خطوط ارتباطی در 400 شهر و در گستره 10 استان کشور، فشردهای از رخدادهای تلخ و گران بار دو هفته اول بهار طبیعت و آغاز سال نو هموطنان ما، که از پیشتر نیز به یمن تورم لجامگسیخته چندان دل خوشی نداشتند، در فرارسیدن عید و نوروز بوده است. توسط رسانههای مردمی و آزاد و فضای مجازی هماکنون به صورت لحظهای صدها و هزاران خبر و شایعه و اظهارنظر، ویدئو و تصویر از تمام گوشه و زوایای این رخداد بهظاهر طبیعی و نیز رنج و اندوه و بیپناهی چند میلیون مردم آسیبدیده در شهر و روستا، که مستقیماً با پیامدهای این «حادثه» دستوپنجه نرم میکنند، ارسال میشود که حاوی پیامها و درسآموزیها و هشدارهای فراوانی است که هر تحلیل گری را با هر زاویه دیدگاهی، مواجه با انباشتی از فا کتهای اثباتی و مستدل میسازد. تکرار آنچه که این روزها بر مردم میگذرد مقصود این یادداشت نیست؛ که آن را بهطور روزانه و در جزئیات میتوان در رسانهها مشاهده کرد. آنچه که در چشمانداز عمومی مورد توجه ما است نوع و کیفیت مواجهه مردم و البته دستگاههای حاکمیتی و بهاصطلاح مسئول با پیامدهای ای رخداد «طبیعی» است که از آسمان فرو میریزد و بر زمین به صورت سیل درمیآید. اگرچه ریزش باران در اختیار ما نیست اما زمین که مأمن طبیعت و زیست مردمان است، در اختیار ماست و آنچه که بر آن میگذرد حاصل چند هزارساله تلاش و رنج مردمانی است که بر آن زیستهاند. ازاینرو است که آنچه بر این سامان میگذرد بهراستیکه انگشت اتهام را بهسوی این مردمان و در این زمانه بهویژه بر بخشی از آنها که به هر طریق بر مقدرات و زیست و کار زحمتکشان سلطه و فرمان روایی دارند نشانه میرود. حکمرانان و فرمانروایان اقلیمی به نام ایران، یعنی هیأتحاکمه نظام مستبد ولایتفقیه و خیل عظیم اشرافیت روحانی و نظامی و امنیتی و مالی که با تکیه بر درآمدهای عظیم نفتی و امتیازات و ویژه خواریهای فراقانونی و بیحساب و کتاب، و پس از سپری شدن چهار دهه آزگار از عمر این سلطه، -هم چنانکه در همهی عرصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، بیکفایتی و عقبماندگی و آزمندی خود را نشان دادهاند، در عرصه محیطزیست و چپاول و بهرهبرداری و ویرانی زمین، ثروت و دارایی مشترک همه باشندگان ساکن در آن، پرونده سیاه و ننگین دیگری برای خود ترتیب دادهاند که دیر یا زود به دست توانای مردم به جزای اعمال خود خواهند رسید. ماهیت و عملکرد رژیمی که رأس آن یعنی ولیفقیه طبق یک قانون پوسیده و ارتجاعی از هرگونه مسئولیت و پاسخگویی مبرا است و با توسل به اختیارات نامحدود با تجهیز و همراهی یک فرقه تبهکار و آدمکش به غارت اموال عمومی و سرکوب مخالفان مشغول است، علیرغم آمادگی و آرزومندی و شایستگی دو نسل تمام از جوانان، مردان و زنان مهیای کار و آفرینش و نوآوری و علماندوزی، جز ارتجاع، خرافه، عقبماندگی، ستیز با مدنیت، بلندپروازیهای توخالی و بیفایده اما پرهزینه، جنگ و جنایت و شکاف روزافزون طبقاتی و پولاریزهکردن دایمی فقر و ثروت، اقلیتی از اشرافیت مفت خوار و انگلی و اکثریتی از زحمت کشان و محرومان، چیزی به بار نیاوردهاند؛ هماکنون بهتمامی آشکار شده است. علیرغم بیش از یک دهه تلاش صمیمانه و بیچشمداشت گروههای دوستداران طبیعت که در جنبش فعالان محیطزیست بارها و بارها با زندان و شکنجه و مرگهای فردی و دست جمعی مشکوک مواجه شدند و هماکنون شماری از آنها هم چون: هومن جوکار، سپیده کاشانی، نیلوفر بیانی، امیرحسین خالقی، سام رجبی، طاهر قدیریان، مراد طاهباز، و عبدالرضا کوهپایه در زندان به سر میبرند و عضو برجسته آن یعنی دکتر کاووس سید امامی در بهمن 1396 به دست جلادان رژیم در زندان به قتل رسید، مصداق روشنی از برخورد جنایتکاران عوامل رژیم در برابر جنبشی است که از این میراث مشترک یعنی زمین و داشتههای طبیعی آن به دفاع برخاسته است. اشرافیت روحانی و باندهای امنیتی مرتجع و جنایتکار که در آزمندی و چپاول طبیعت، اعم از جنگلهای شمال، بستر رودخانهها، دامنه کوهستانها و بهرهبرداری بیحساب و کتاب از زمین و آبروهای هزارساله، از هیچ بیخردی، توحش و رذالت خودداری نکردهاند، با همین شدت از نابِکاری و فساد همچنین در عرصههایی که به طرحهای عمرانی خرد و کلان کشور مربوط میشده، اعم از ساخت جادهها، سدها، راهآهن، پل، خانهسازی و مانند آن، با اتکای به سیستم فاسد مالی و اداری و دستگاههای نظارتی و با استفاده از رانت قدرت بادآورده، به چه میزانی از ناکارآمدی و بیکفایتی در اجرای این پروژهها دست یازیدهاند.
هماکنون مردم ما با کوهی از ویرانیها، زیانهای انسانی و تألمات روحی ناشی از مرگ عزیزان خود، و بیخانمانی و خانهخرابی و انبوهی از کمبودها و فقر و فلاکت روزافزون و چارهناپذیر مواجه هستند. عوامل رژیم طبق رویه ریاکارانه و وعده و وعیدهای دروغین، میکوشند این بحران را به هر شکلی از سر بگذرانند و همچنانکه در رخدادهای پیشین هم چون خرابیهای ناشی از جنگ هشتساله، زلزله بم و کرمانشاه و غیره نشان داده، آسیب دیدگان را در هزارتوهای دیوانسالاری اداری و مالی سر بدواند. بر ماست که این فرصت را به رژیم ندهیم و با اتحاد طبقاتی و در مقیاس ملی و عمومی و در پیوستگی با جنبشهای جاری در بخشهای مختلف جامعه، ابتکار عمل را از رژیم سلب و مواضع و سنگرهای بوروکراتیک و سرکوبگرانه آن را یکبهیک در اختیار گرفته و جنبش متحد و همبستگی طبقات کارگر و زحمتکش و همهی انسانهای ترقیخواه را برای به زیرکشیدن کلیت این نظام فرسوده و ضد بشری تدارک و مهیا نماییم. «اگر زمستان از راه برسد، ممکن است که بهار از پی آن بیاید، این بار هم درست از آب دربیاید؟»
12 فروردین 1398/ 1 مارس 2019
کاوه دادگری