شورش میلیونی وخود جوش پس از انتخابات فرمایشی موجی نبود که با جنایات بی شمار جانیان حاکم فروبنشیند. مردم همانطور که ازشکاف بوجود آمده بین جناح اصلاح طلب وجناح محافظه کاراستفاده کردند تا خشم فروخوردهء سی سال سرکوب وبی حقوقی خود را بنمایش بگذارند، در روز قدس نیز از فرصتی که فراهم بود، فریاد دادخواهی خود را با حرکتی میلیونی بگوش جهانیان رساندند. عشق به سرنوشت میهن خود درشعار: " نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران " ونفرت ازنظام دیکتاتوری را همچون گذشته در شعار : " مرگ بر دیکتاتور." و" توپ تا نک بسیجی دیگر اثر ندارد. وتوپ تانک تجاوز دیگر اثر ندارد." بخوبی نشان دادند.
ملت پس از سی سا ل تحمل استبداد دینی ولائی، سی سا ل ترور، سی سا ل محرومیت از ابتدائی ترین حقوق مدنی انسانی، سی سال تحمل تحقیر وخفت آنهم تحت لوای دین وفقاهت وشرع دیگر بجان آمده اند وتصمیم گرفته اند این شرایط نا انسانی را تغیر دهند. واین آن زنگ خطری است که هم ارتجاع حاکم وهم دول امپریالیستی شنیده اند. کابوسی که نه ارتجاع داخلی را خوش آمده است نه دولت هائی که در شرق وغرب از این خان یغما سی سا ل برده وخورده اند. دولت هایی که در این سی سا ل سرکار آمدند با پی گیری سیاست های اقتصادی غلط وبا نابودی صنایع داخلی از طریق گشودن بی حساب وکتاب دروازه ها به روی واردات خارجی، صرف درآمد نفت برای ثروتمند کردن قشر روحانی وآقازاده ها وبتاراج دادن منابع ملی دربر پاکردن وتجهیز دستگاههای سرکوب سپاه ، بسیج ، حزب الله ، ارتش، نیروی چماقدار، لباس شخصی وسربازان امام زمان وچاق وچله کردن عناصر دست نشانده ء خود در لبنان، فلسطین ودیگر نقاط جهان، جامعه را به پرت گاه سقوط کشاندند. راه تنفسی برای مردم باقی نگذاشتند واین خفقان را کارگران، جوانان، زنان، خلق ها، اقلیت های مذهبی همه وهمه با پوست وگوشت خود در این سی سال لمس کردند.
در چنین موج طوفان زائی که تاریخ کشورمان با آن رودرروست همه نیروها سعی کردند هم ازین جنبش تعریفی بدست دهند وهم درآن مداخله ویا به شیوه های گوناگون از آن پشتیبانی کنند. حتی کشورهای سرمایه داری جهان زمانی که ابعاد اعتراضات را ازشبکه های رسانه ای مختلف دیدند، سریعا واکنش نشان دادند وعمدتا ازاصلاحات ونیروهای طرفدار تغیردفاع کردند.
نیروهای خارج از کشور بطور عمده دوبخش اند ، بخشی که ازهمان ابتدا ازمیر حسین موسوی وجنبش سبز پشتیبانی کردند. این ها در آغاز وضعیت جنبشی وهمگانی داشتند وبخصوص در یکی دو راه پیمائی نخست همین همگانی بودن شعارها در پاره ای از کشورها اختلاف یا برخورد نا مناسبی را پیش نیاورده بود. اما دربسیاری ازکشورها به دلیل آنکه نیروهای راست، لیبرال وسوسیا ل دمکراتی که معتقد به تغیرات تدریجی در چارچوب همین نظام اند، سازماندهی حرکت را به عهده گرفته بودند وبه زعم خود می خواستند صف واحد وهمرنگی بوجود آید که همه، بخصوص نسل جوان درآن شرکت داشته باشند،شروع کردند به ایجاد محدودیت وجلوگیری از نیروهایی که بعضا حتی همان شعارهای جنبش داخل را میخواستند سر دهند یا اعلامیه های خود را درپشتیبانی ازاین خیزش عظیم پخش کنند. درجائی که در داخل کشور وزیر رگبار گلوله قداره بندان رژیم مردم شعار: " مرگ بردیکتاتور" و " ازمشروطه تا بحال، آزادی، برابری، استقلال" را فریاد می کردند، اینجا در خارج نیروهای مذکور ازهمه می خواستند که ازمحدوده شعار هایی چون: " رای من چی شد؟ " یا " رای منو پس بده " ، یا " نترسید نترسید ما همه باهم هستیم " وخواندن سرود " یار دبستانی " وبعدها سرود " ای ایران " خارج نشوند. حتی برای جلوگیری از نیروهایی که شعار" مرگ برجمهوری اسلامی" را سرمیدادند دربسیاری
ازکشورها به نیروی پلیس متوسل شدند. بهانه های جلوگیری از این قرار بود:
" آماده کردن نیروهای ملی وآزادی خواه " یا " همکاری وسیع ترین قشر نیروهای سیاسی واجتماعی" ( 1 ) یا تلاش در سازماندهی نا متجانس " طرفداران دین سالاری ودمکراسی. " ( 2 ) یا " حضور یکرنگ ...." ( 3 )
نیروی دیگر نیروهای دمکرات وچپ رادیکالند که در محدوده ء توان خود صف مستقل خویش را تشکیل داده اند واز جنبش داخل پشتیبانی می کنند. این نیروها ازهمان آغاز تکلیف خود را با دوگفتمان که بدون داشتن موضعگیری مشخص دررابطه با آن ها هیچ حرکت پایدار سیاسی در خارج برای پشتیبانی از جنبش کنونی واساسا جنبش های اجتماعی میسر نیست، مشخص کردند. این دو گفتمان عبارتند از: 1 - گفتمان جامعه ای دین سالار ومتکی برحاکمیت مذهبی و 2 - گفتمان جامعه ء مدنی سکولارو پلورالیستی با همه ء حقوق فردی واجتماعی متداولی که چنین جوامعی می باید داشته باشند. مرز بندی دقیق این نیروها با حکومت مذهبی وایدئولوژیک ازهر نوع آن بمعنی رد هر دوجناح نظام جمهوری اسلامی است ودرعین حا ل که بخشی از این نیرو به گفتمان سومی باوردارند که هم دفاع از آزادی های سیاسی وهم دفاع ازبرابری اقتصادی واجتماعی در همه حوزه هاست، ولی توانسته اند ضمن حرکت بر اسا س اشتراکات خود، هویت های مستقل خود را نیز حفظ کنند نه همانند نیروهای گروه نخست برای حفظ همرنگی! وبسیج افراد بیشتر هویت خود را فراموش کنند. مشکلات این نیروها برسر پیدا کردن حد اقل ها از همین جا ست که شروع شد.
خیزش و برآمد کنونی مردم را طبق هر اصولی هم که تعریف کنیم وبه هر جناح یا نیروئی هم نسبت دهیم، خصلت رنگارنگی وجنبشی آنرا نمی توان انکار کرد. بر اساس همین رنگارنگی وچند صدائی است که همه ء اقشارجامعه با شعارهای مشخص خود در آن شرکت کرده ومی کنند. همین زمینه است که نیروهای اصلاح طلب داخل وخارج را به تکاپو واداشته است وسعی می کنند آنرا محدود و بنفع خود مصادره کنند.
میر حسین موسوی برعکس نیروهای لیبرال واصلاح طلب خارج موضع خود را روشن کرده و در بیانیه های متعددی بر چند موضوع همواره پافشاری کرده است که اشاره به چند مولفه آن در اینجا ضروری است:
" ما جرای ما، هرچقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم وبیگانگان را درآن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد."
" مبا دا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد. این جانب قویا با چنین وسوسه ای مخالفم واعتقاد دارم قانون اساسی ما همچنان دارای ظرفیت های ارزشمند تحقق نا یا فته ای است که باید با فعالیت همه نخبگان روحانی ودانشگاهی واندیشمندان کشور اجرای آنها به صورت مطالبه ای ملی در آید."
" ما حفظ جمهوری اسلامی را می خواهیم وتقویت وحدت ملی"
" راه ما به عنوان مسیری که تجدید وتقویت هویت ملی را هدف گرفته، بر وحدت حول حد اقل نکات مشترک تکیه می کند... ما خواستار بازگشت به اسلام ناب محمدی، این دین غریب هستیم......"
" ما در راهی که خداوند پیش رویمان قرار داده است ازنماد " سبز " استفاده کرده ایم تا پرچم دلبستگی نسبت به اسلامی باشد که اهل بیت پیامبر ( ع ) آموزگاران آن بوده اند، اهل بیت خرد، اهل بیت محبت، اهل بیت نورانیت. " ( 4)
بی جهت نبود که آقای میر حسین موسوی خیلی زود ازهواخواهان خود خواست که صف خود را ازدیگران جدا کنند. او در درخواست های نه گانه ء خود بطور عمده از دستگاه ولائی می خواهد که قانون اساسی موجود را به اجرا درآورد و مخصوصا بر اجرای بندهای 27 ، 44 ، و168 تاکید می ورزد.
اینجا هدف تجزیه وتحلیل بیانیه های آقای میر حسین موسوی نیست، فقط می خواستم اشاره کنم که درونمایه ء اصلی این بیانیه ها دفاع ازهما ن گفتمان دین سالاری است که هر کس تا کنون با چنین گفتمانی سر کار آمده منجمله خود او " آن کار دیگرکرده " که حاصلش را دردوره ء ریاست هشت ساله ء او به عینه دیدیم.
اما، می گویند اکنون آقای میر حسین موسوی وضعیت وبرنامه ء دیگری دارد. ولی او درهمان خواست های نه گانه خود نشان داده است که واقعا فقط " دعوای خانوادگی " دارد نه غم تغیر جامعه به نفغ اکثریت محروم. آیا تاسف بار نیست که یکی از خواست های آقای میرحسین موسوی بعد ازسی سا ل که دگراندیشان زندان ، شکنجه واعدام می شوند، فقط
" آزادی همه دست اند کاران، فعالان سیاسی ونیروهای مردمی دستگیرشده، مختومه کردن پرونده ها ، اعاده جیثیت از آنان..." باشد، بجای اینکه آزادی کلیه زندانیان سیاسی، اعاده حیثیت از آنها را پی بگیرد وبرتعقیب همه ء کسانی که مسببین اصلی جنایات سی ساله ء گذشته بوده اند ، ایستادگی نشان دهد؟ انتخاب واژه " فعالان سیاسی " دقیقا برای اجتناب ازکاربرد " زندانیان سیاسی " است، چرا که استفاده از واژه " زندانیان سیاسی " اولا پای خود او را بمیان می کشد وثانیا او را ازحوزه اختلافات " خانوادگی " خارج می کند ودرردیف اپوزیسیونی قرار میدهد که سی سال است شعار " زندانی سیاسی آزاد باید گردد، ترور، شکنجه، اعدام ملغا باید گردد. " را سرداده است؟
اگر نیروئی واقعا به دمکراسی وجامعه ء کثرت گرا باور دارد، چرا باید همرنگ با آقای میر حسین موسوی شود، آنهم برای اینکه " وحدت ملی " تامین شود، یا به " اسلام ناب محمدی " بازگشت شود، یا " بیشترین اقشار" در این حرکت شرکت کنند؟ چنین طرح های مبهم پاسخگوی کدام یک از خواست های سلبی یا ایجابی مردم است؟
واقعیت این است که توده های بجان آمده با حد اقل " مرگ بر دیکتاتور" و استعفای دولت کودتا بمنظور انتخابات آزاد ونه، در اساس، انتخاب از میان گزیده شدگان ولایت فقیه، به میدان آمده اند واگر هم شعاری چون " کروبی بت شکن، بت بزرگو بشکن" را سرمیدهند، از او میخواهند که همان بت بزرگ را برکند وبه استبداد سی ساله نقطه ء پایان بگذارد ونه دوباره آنها را ازشر بد تر به دامن شر بد بیاندازد. اشتباه است اگر تصور کنیم که طرفداران آقای موسوی وکروبی هم همرنگ اند ، یک فکر دارند وهیچ توهمی هم نسبت به آنها ندارند. هستند بخش هائی ازهمین نیرو که مثلا آقای موسوی را " نوع معتدل، مخالف خرافات، طرفدار شفافیت، منطقی وصادق " ارزیابی می کنند. ( 5 ) وبسیاری ازجوانان هم طبق اظهارات صریح خود بد را بجای بدتر انتخاب کرده اند.
وظیفه یک نیروی دمکرات ،تکثر گرا ومترقی نباید دفاع از وضعیت آغاز جنبش ودرجازدن درهمان قدم های اولیه باشد. وظیفه چنین نیروهائی کمک به تکوین وخود سازمانیابی توده ها حول تمامی خواست های سرکوب شده سه ده ء اخیر است. اگر چنین نکنیم بخش ها یا طبقاتی را از صحنه مبارزه حذف کرده ایم. در کمک به خود سازمانیابی توده ها دیگر نیازی به نخبه گرایی ودخیل بستن به رهبر فرهیخته ء با جذبه نیست. توده ها طی مبارزه خود، رهبریت خود را هم بوجود می آورند وهر قشر یا طبقه ای نیزضمن دفاع وپی گیری خواست های خود بطور طبیعی با دیگراقشار وطبقات پیوند برقرار می کند.
تاریخ ده هزار ساله کشورما، متاسفانه، چرخه تکرار حدیث " بد وبدتر" است. یکی ازپرتلامطم ترین این دوره ها تاریخ دویست ساله اشغال ایران بدست اعراب بود. با چند جمله ازین تاریخ این نوشته را به پایان می برم: " آن " مهدی " که درپایان روزگار بنی امیه، داعیان خراسان ظهور او را به مردم غارت زده وستمدیده مژده می دادند، درعهد بنی عباس پدید آمد، اما هیچ از آن مظالم وبیدادی که جهان را پر کرده بود، نکاست....... بقول بعضی محققان بسیار بودند کسانی که دراین روزگار می گفتند: ای کاش بیداد مروانیان باز می گشت وکاشکی عدل عباسیان به دوزخ می رفت. " ( 6 ) آیا تمام این سه دهه این چرخه تکرار نشده است؟
باید به این چرخه ء زندگی سوز پایان داد. امید به این مهم را نسل شورشی پر ازآرزوی ما در وجود همه بیدار کرده اند. پشتشان بایستیم و با طرح خواست های سترونی که تاریخش گذشته است جلوی شکوفائی آنها را نگریم!
ح. ریاحی
21 سپتامبر2009
زیر نویس ها :
1 – ر.ک. به اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران تحت عنوان: " ضرورت مقابله با برنامه های کودتا چیان برای سرکوب کامل وخشن جنبش مردمی. " 2 – ر. ک. به مصاحبه بهروز خلیق مسئول هیات سیاسی - احرائی سازمان فدائیان خلق درکارآنلاین.
3- ر. ک. به نوشته ء فرزانه عظیمی در سایت عصرنوتحت عنوان: " بازداشت ها در تهران وضرورت حضور گسترده ما درسراسر جهان. " به تاریخ جمعه 2 شهریور
4 – برگرفته ازبیانیه های آقای میر حسین موسوی. شماره های 9 ، 10 و11
5- ر. ک. به مقاله لیلا صالحی روشن در روزنامه پرسه 26 ژوئن 2009
6- ر. ک. به کتاب " دوقرن سکوت " نوشته عبدالحسین زرین کوب. صص 180 و181